جرینگ جرینگ میشنوم
صدای ترک خوردن
همه ی تابلوهایی که
نقاشی کرده بودم
با رنگهای شاد و شفاف
رو شیشه
کلی چسب نواری خریدم
مچسبونم رو ترکها
وقتی میام عقب میاستم
و به تابلوها نگاه میکنم
میبینم کدر شدن
شاید دیگه به چسب نواری نیازی نباشه
از دیوار میارمشون پایین
یه گوشه نگهشون میدارم
بعضی وقتها بهشون سر میزنم
بعد
تابلوهای تازه میکشم
اما نه رو شیشه...
۱۳۸۷ مرداد ۳۰, چهارشنبه
۱۳۸۷ مرداد ۱۲, شنبه
من و تو، درخت و بارون...
من بهارم تو زمين
من زمينم تو درخت
من درختم تو بهار
ناز انگشتاي بارون تو باغم ميكنه
ميون جنگلا تاقم ميكنه
تو بزرگي مث شب
اگه مهتاب باشه يا نه
تو بزرگي مث شب
خود مهتابي تو اصلا،
خود مهتابي تو اصلا،
خود مهتابي تو
تازه، وقتي بره مهتاب و هنوز
شب تنها
بايد
راه دوري رو بره تا دم دروازهي روزـ
مث شب گود و بزرگي
مث شب
تازه، روزم كه بياد
تو تميزي مث شبنم
مث صبح
تو مث مخمل ابري
تو مث مخمل ابري
مث بوي علفي
مث اون ململ مه نازكي:
اون ململ مه
كه رو عطر علفا، مثل بلاتكليفي
هاج و واج مونده مردد
ميون موندن و رفتن
ميون مرگ و حيات
مث برفايي تو
مث برفايي تو
تازه آبم كه بشن برفا و عريون بشه كوه
مث اون قلهي مغرور بلندي
كه به ابراي سياهي و به باداي بدي ميخندي…
من بهارم تو زمين
من بهارم تو زمين
من زمينم تو درخت
من درختم تو بهار
ناز انگشتاي بارون تو باغم ميكنه
ميون جنگلا تاقم ميكنه
شاملو
اشتراک در:
پستها (Atom)